تطبیق مصرف کننده شهری با آب کمتر
به عقیده تونی آلن، مدیریت تقاضا همان «مسیر نرمی» است که جامعه صنعتی از دهه ۱۹۷۰ به جای مسیر قبلی خود(«مسیر سخت») انتخاب کرده و مهم ترین شاخص آن مدیریت تقاضا است. وی در بررسی ایتن مورد در کشور اسپانیا چنین توضیح می دهد:
در زمینه آب، اسپانیا یکی از بهترین و بدترین نمونههای جهان است. از یک سو مشکلات بخش جنوبی نگرانکننده است و از سوی دیگر، در سایر مناطق این کشور، نمونههای دلگرمکنندهای از راهکارهای خلاقانه، نوین پایدار دیده میشود.
هر کشوری تقسیمات مربوط به خود را دارد. اغلب هویتها در محور شمال-جنوب، قطبی میشوند. اسپانیا نیز از این قاعده مستثنی نیست. اگر جنوب به شکل کلیشهای به عنوان بخش محافظهکار و تحت سلطهی فرهنگ روستایی مانانا معروف شده است. اما شمال، و به ویژه کاتالونیا، به عنوان منطقهای پرتکاپو، آزاداندیش و شهرنشین بر سر زبانها افتاده است. و این دستهبندی فرهنگی در هیچ جایی واضحتر از شهر دوم اسپانیا، یعنی بارسلون به چشم نمیآید. بارسلون در مرکز اقتصاد پیشرفته و تخصصمحور کاتالونیا قرار دارد، و اقتصاد کاتالونیا نیز به نوبهی خود یکی از بازیگران اصلی اقتصاد این کشور به شمار میرود.
در جریان بحثهایی که با همکاران داشتم این طور مطرح شد که بارسلون علیرغم منابع آب محلیاش، با توجه به ثروتمندبودنش نباید در تامین امنیت آب با مشکلی مواجه باشد. زیرا بارسلون منطقهای است که هیچ مشکلی برای خرید آب پمپشده ندارد. تنها تردید در این است که این آب باید از کجا پمپ شود. اینها پارامترهای مورد بحث در مورد نحوهی تامین آب بارسلونا بوده است. عقل سلیم ممکن است پیشنهاد کند که آب از مناطق پر آب همسایه در شمال اسپانیا به بارسلون منتقل شود. اما عقل سلیم در مقایسه با سیاستهای مربوط به آب، قدرت چندانی ندارد. در واقع، مسئله اینجاست که سیاستهای بینمنطقهای اسپانیا، اجازهی بازتوزیع آب از بخش کشاورزی و دامپروری آبی به یک مرکز شهری را نمیدهد. شاید این سیاستها در نگاه اول درست و منطقی به نظر برسند، اما این طور نیست. زیرا بارسلون به عنوان یک نظام اقتصادی شهری و تخصصمحور قادر است پول بیشتری از این منابع محدود بیرون بکشد؛ در حالی که کشاورزی، حتی در صنعتیشدهترین حالتش، از این نظر قابل قیاس نیست. بنابراین، میتوان گفت که سیاستهای بین منطقهای آب در اسپانیا به شکلیست که آب غالباً به سویی که برای نظام اقتصادی از همه سودآورتر است هدایت نمیشود؛ و معنای توزیع نادرست منابع دقیقاً همین است.
مشکلات سیاسی مرتبط با انتقال آب به بارسلونا متعدد است. مسئلهی سرمایگذاری مالی بر زیرساختهای آبی جدید، تنها یکی از این مسائل است؛ مهمتر این است که این هزینهی مالی، هزینهی سیاسی همراه دارد. زیرا اغلب در دموکراسیهای نیابتی، توازن قدرت به شکل بیتناسبی در دستان جمعیت زراعی-دامی محدودی قرار دارد. قانع کردن چنین جمعیتی برای قبول برنامهی گرانقیمت انتقال آب، از نظر سیاسی بسیار پردردسر است. به خصوص هنگامی که این انتقال آب به بیرون از منطقه و قلمرو اقتصادیشان صورت میگیرد؛ و آن هم به سوی شهری که تقریباً دورافتاده است و سرآمدبودنیش در عرصهی فرهنگ زبانزد است (منظور بارسلون است). بماند که این همهی مشکلات نیست؛ مشکل سیاسی اساسی مربوط به اخلال در معیشت بخش روستایی-که شدیداً به نظام آبیاری متکی است- را نیز به این لیست اضافه کنید. آنگاه درمییابید که در مورد انتقال آب به بارسلون، شما با یک مسئلهی سیاسی کاملاً جدی و واقعی مواجه هستید.
همسایگی با انشعاب کوچکی از رودخانهی کاتالونیا، و منتفیبودن انتقال آب از شمال به دلایل سیاسی، باعث شد تا بارسلون گسترهی جستو جویش را افزایش دهد. این چنین شد که بارسلون فرانسه را پیدا کرد. علیرغم اینکه فرانسه و اسپانیا از نظر جغرافیایی بسیار نزدیک به یکدیگر هستند اما از نظر آبوهوایی و منابع آب همچون دو جهان (یا حداقل دو قارهی) متفاوت هستند. تحقیقات انجام شده نیز تایید کردند که کشیدن خط لوله از فرانسه به بارسلون شدنی است. علاوه بر این، این ایده از نظر سیاسی و اجتماعی نیز حمایت روزافزونی مییافت. در همین اوضاع و احوال بود که حادثهای اتفاق افتاد که من آن را به فال نیک میگیرم: خشکسالی.
شاید تعجب کنید و بگویید که چطور میتوان خشکسالی را به فال نیک گرفت. حتی وقتی مشکلات کشاورزان و دامپرورانِ کشورهای در حال توسعه را در نظر آوریم ممکن است گفتن چنین حرفی غیرمسؤلانه به نظر برسد. من کاملاً به بحرانهای زیستمحیطی (و مالی)ای که فقیرترین دامپروران و کشاورزان جهان با آن مواجه هستند، آگاهم. اما این خشکسالی که در دههی گذشته بارسلون رخ داد نه رنجهایی کمرشکن برای مردم این کشور به همراه آورد و نه هیچ کس در نتیجهی آن از تشنگی جان سپرد. نظام اقتصادی نیز از بابت آن دچار فروپاشی نشد.
در عوض، باعث شد تا دولت محلی خانوادهها را ترغیب کند تا در بهکارگیری آب، اقتصادی عمل کنند و این راهکار جواب داد. سرانهی مصرف خانگی آب، به زیر ۱۰۰ لیتر در روز کاهش یافت. بسیار جالب است که این اتفاق تنها پس از خشکسالی رخ داد. در واقع، مردم خود را با مصرف آب کمتر تطبیق دادند. امروز، این قوانین جدید بسیار معمول و جاافتاده است. به این ترتیب، پروژهی گران قیمت و از نظر اقتصادی ابهامآمیز کشیدن خط لوله از فرانسه، از تقویم سیاسی بارسلون کنار گذاشته شد و هیچ کس به جز مهندسان آب، از این موضوع متضرر نشد؛ حتی سرنوشت اقدامات آبی نیز در حال شبیهشدن به سرنوشت انتقال آب از فرانسه است. در حال حاضر، بارسلون یک کارخانهی نمکزدایی تدارک دیده است که در حالت نیمهکاره قادر است هر مترمکعب آب را به قیمت حدوداً ۵۰/۱ یورو تولید کند. این پروژه در ظرفیت کامل، قادر است این هزینه را به ۶۰/۰ یورو کاهش دهد. این قیمتها بسیار مناسب هستند.
تجربهی بارسلون به وضوع نشان میدهد که مدیریت تقاضا در مقایسه با رویکرد نابخردانهی مدیریت عرضه، راهکار بهتر، سریعتر و زیستمحیطیتری برای بحران آب است. نیازی به عجله در ساخت خط لولههای پرابهت و گرانقیمت نیست. آنچه بدان نیاز است آموزش مردم برای استفاده از آب است. در جوامع صنعتی، این یک الگوی خوب برای برخورد خردمندانه با آب است.
منبع:
تونی آلن، ۱۳۹۴، آب پنهان، جلد اول، ترجمه آرش حسینی با همکاری مریم بیرمی، نشرمثلث(صفحات ۱۹۲تا ۱۹۵).
شناسه تلگرام مدیر سایت: SubBasin@
نشانی ایمیل: behzadsarhadi@gmail.com
(سوالات تخصصی را در گروه تلگرام ارسال کنید)
_______________________________________________________
نظرات (۰)